هیهات

ولله که من عاشق چشمان تو هستم

ولله که تو باخبر از این دل زاری

مهمان خیالم شده ای هر شب و هر شب

ولله شبیه من دیوانه نداری

حقی که مرادی و مریدت شده ام من

حقی که تو خورشید زمینی و زمانی

هاشا که به غیر از تو کسی در دلم افتد

هم سرور و هم بی سر و هم عین و عیانی

هیهات اگر یار بخواهی و نباشم

ای وای به من گر تو مرا یار ندانی

باید به تو زنجیر کنم بند دلم را

جانی و جهانی و چنینی و چنانی

ای نور تر از نور تر از نور تر از نور

ای ماه تر از ماه تر از ماه تر از ماه

تو امر کنی خاک در درگهت هستم

ای شاه تر از شاه تر از شاه تر از شاه

ای نور تر از نور تر از نور تر از نور

ای ماه تر از ماه تر از ماه تر از ماه

تو امر کنی خاک در درگهت هستم

ای شاه تر از شاه تر از شاه تر از شاه

هیهات اگر یار بخواهی و نباشم

ای وای به من گر تو مرا یار ندانی

باید به تو زنجیر کنم بند دلم را

جانی و جهانی و چنینی و چنانی

هیهات اگر یار بخواهی و نباشم

ای وای به من گر تو مرا یار ندانی

باید به تو زنجیر کنم بند دلم را

جانی و جهانی و چنینی و چنانی

دریافت این آهنگ


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها